به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ عبدالعلی دستغیب گفت: از آنجا که با روشنفکران ارتباط دارم پیشنهادهای آنها مثل این میماند که در روستایی دور افتاده که هیچ باند فرودی در آن وجود ندارد به زور میخواهند به مردم سگک کمربند نجات هواپیما بفروشند. این موضوع سویه عکسی نیز دارد و عدهای میخواهند در شهر بزرگی مانند تهران لوازم و وسایل یدکی درشکه بفروشند.
این منتقد پیشکسوت ادبیات معاصر افزود: مثلاً در جوامعي مانند «برمه» يا بسياري از كشورهاي افريقايي مردم در گير و دار با مقولاتي مانند مدرنيسم عاجرند و به كل در حل و فهم مؤلفهها عاجرند. آنها نميتوانند اين مباحث را از يكديگر تفكيك كنند و در عين حال هم ميخواهند با همان طرز تلقي و نوع انديشه و منظومه فكري جامعهشان، حيات اجتماعي داشته باشند.
وی افزود: يك فرد در برمه خيالش از هر حيث راحت است، اما هنگامي كه در يك رقابت علمي قرار ميگيرد، متوجه ميشود كه يك جاي كار هميشه لنگ ميزند. خودتان نگاه كنيد، مانند اين ميماند كه كسي سوار بر موتور شده باشد و بخواهد با اتومبيل مگان جديد مسابقه دهد. نديده و نگفته همه ميدانند كه اين كار چقدر مسخره است و در عين حال اگر راكب شتر راننده مادرزاد باشد مكانيسم ساخت ماشين را نميداند.
این مترجم توضیح داد: پس وقتي ما به شهرهاي كشوري مانند برمه مينگريم درخواهيم يافت كه در آنجا گرچه به سبك و اسلوب جديد بيمارستان ساخته شده، اينترنت و ماهواره در آنجا نفوذ يافته و وسايل ارتباط جمعي در اختيار همه است، اما در عين حال و در عمق موضوع همه اينها به نوعي عاريه گرفته از جاي ديگر و كشورهاي توسعه يافته است. هيچ كدام از مردم برمه نميتوانند به يافتههاي علمي روز چيزي بيفزايند و دانشي نو به وجود آورند.
براي ورود به دنياي جديد با وجود اينكه احترام ويژهاي براي حافظ، سعدي، فردوسي، مولانا و ديگر مشاهير بزرگ ادبيات كلاسيك قائليم، بايد بدانيم كه آنها سياق زندگي دوره خود را دنبال ميكردند و با مجموع انديشه آنها نميتوان در دنياي امروز گام برداشت. نميتوان انتظار داشت كه با تفسير خاورشناسان اروپايي از مولوي و حافظ بتوانيم نظم و نسقي به زندگي شخصيمان بدهيم. بايد قبول كرد كه آنچه قبلاً خواندهايم و شنيدهايم جز قصه و اسطوره و افسانه چيز ديگري نيست و به علوم جديد ربطي ندارد. بايد الاهم فیالاهم كنيم و بدانيم كه چه چيز امروز به كارمان ميآيد و چه چيزي نميآيد.
مترجم برخی از آثار نیچه در ایران ادامه داد: اين فقط يكي از آن كارهايي است كه بايد انجام دهيم. در عين حال بايد تاريخمان را در حال حاضر بسازيم. اگر بخواهم به طور روشنتر بگويم، يعني دريابيم كه نوشتهها و سمرهاي قديمي وجه تاريخي دارند و اهميت كاربردي چنداني ندارند. عكس اين كار درست مانند اين ميماند كه يك فروشگاه لوازم يدكي كالسكه و درشكه در وسط شهر تهران احداث كنيم و بخواهيم اين لوازم را با تبليغات روي بيلبوردهاي شهر به مردم بفروشيم.
دستغیب یادآور شد: البته اين موضوع سويه ديگري نيز دارد. از آنجا كه ميان روشنفكران بوده و هستم، بايد گفت كه رفتار و واكنش ما نيز گاهي به كار عامه مردم نميخورد. فرض كنيد كه در روستايي دور افتاده كه از قضا به هيچ آبادي و شهري نزديك نيست بخواهيم به زور سگك كمربند نجات هواپيما بفروشيم. اين در حالي است كه هيچ باند فرودي هم در آن روستا وجود ندارد. ما اسير اين گونه تناقضهاييم و پيش از هر چيز بايد به حل اين معضلات بپردازيم. معتقدم با وجه نو و مدرن بخشيدن به شهرهايمان دستكم تا ساليان آينده هيچ نتيجهاي به دست نخواهيم آورد و به اين شكل داريم خودمان را فريب ميدهيم، چون معادلهاي كه بايد آن را حل كنيم در جاي ديگري وجود دارد. اگر هم بخواهيم چشممان را به روي اين معادلهها ببنديم كار عبثي انجام دادهايم.
نظر شما